مهران مدیری؛ مردی برای برخی فصول!
به گزارش مجله فوتبال دوستان، اگرچه شرافت در هیولا ذبح شد، اما این سریال توانست با داستانی نسبتا جذاب و بازیگرانی پیروز و البته طنزی عمیق و پر از طعنه مخاطبانش را همراه خود نگهدارد. این رضایت و استقبال البته بی ربط به صندلی جا افتاده و تبلیغات قدرتمند وی اودی ها نبود و همین وسوسه ساخت هیولای2 یا همان دراکولا برای مدیری شد.
گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران- فروغ زال؛ از آن روزی که بچه مدرسه ای ها دعوای برره ای کردند و فعل وُیگولَنزج در گفتگوهای کوچک و عظیم خانواده ها وارد شد وخیلی ها کوشش کردند تا نخود را با کف دستشان به دهان پرتاب نمایند، همه فهمیدند که پدیده ای به نام مهران مدیری به وجود آمده است. پدیده ای که فارغ از خوب یا بد بودن، محبوب بود و وزن تاثیر گذاری اجتماعی اش از طریق تلویزیون، تا ریزترین مویرگ های روستایی کشور جریان پیدا کرد و از او مهران مدیری ساخت؛ اما نه یک شبه!
او از آنهاییست که حتی در جبهه هم تئاتر و هنرش را به همراه داشت و بعدتر هم این هنر و استعدادش را در درس های کلیشه ای خفه نکرد و دانشگاه را نیمه تمام رهاگذاشت. همه این ها ورود جدی اش به هنری که حالا در آن حرفی برای گفتن دارد را پله پله نشان می دهد. ورود به رادیو و بعد خیز برداشتن به جهانی بازیگری کم کم هنرمند توانایی را از مدیری ساخت که تجربه هرکار پس از دیگری رشد و قد کشیدنش در این عرصه را نشان داد.
مدیری بعد از بازیگری در چند سریال و فیلم سینمایی، کارگردانی و ساخت سریال های خودش را با پرواز 57 آغاز کرد و سپس وارد ساعت خوش شد و پاورچین به نقطه چین رسید. جمع تجربه و تیم تقریبا ثابت و پیروزش در چند سال فراوری سریال طنز، به او یاری کرد تا سریال پرطرفدار شب های برره را در کارنامه خود ثبت کند. او که بعد از شب های برره جایش را در میان نگاه مخاطبان تلویزیون خوش نموده بود، باز هم سریال هایی مثل باغ مظفر و دوگانه های نوروزی مرد هزارچهره و مرد دوهزار چهره را از قاب تلویزیون به نمایش گذاشت.
مدیری که تا اینجای کارنامه اش فراوریاتی از تلویزیون و با سوژه های انتقادی همان روز و برای مردم و مسئله هایشان داشت و اگرچه کمدی اش گاهی شور قضیه ای را درمی آورد، به یکباره از تلویزیون به شبکه نمایش خانگی رفت و بساط قهوه تلخ و ویلای من را آنجا پهن کرد. این رفتن، اما برخلاف حساب و کتاب های مدیری بر اعتبار و محبوبیتش، نتوانست پیروزیت آمیز باشد. مدیری با اعلام اینکه من فرزند تلویزیون هستم و از اینکه مخاطب 70 میلیونی اش جایش را به یک مخاطب سه میلیونی داده بود، آزار می دید دوباره به تلوزیون برگشت! اما برگشتنی با در حاشیه و دورهمی ای پر حاشیه.
اگرچه او سابقه مجری بودن در برنامه های دیگرش را هم داشت، اما مهران مدیریِ دورهمی فقط یک مجری نبود. او حالا به پختگی ای در سبک و به محبوبیتی دارای صندلی رسیده بود و نقد هایش از زیر لباس طنز هم عریان تر از همه کار هایش بود. حواشی دورهمی مدیری فقط کپی بودن برنامه و دستمزدش در اجرا و حرف و حدیث های به فراخور برخی مهمان ها نبود بلکه اینبار فشار های دولتی هم برنامه مدیری را حاشیه دار کرد که البته تأثیر خودش را هم برآن شجاعت در نقد های او گذاشت.
فرزند تلویزیون باز هم مخاطب چند ده میلیونی خودش را با دورهمی پیدا نموده بود، اما این مانع نشد تا حضور در وی اودی ها که حالا جانی گرفته بودند را بی خیال گردد. همچنان که دورهمی در تلویزیون جریان داشت، مدیری با هیولا وارد شد، آن هم در شبکه نمایش اینترنتی خانگی.
هیولایی که دست روی شرافت گذاشت تا او را در گیر و دار حقوق های کم و صندوق های اقتصادی کلاهبردار و مافیای کنکور و سلاطین نخود و سکه و باقالی و حامیان محیط زیستِ شکارچی، محک بزند. شرافتی که سال ها، سربلند، اما با تهدید و تبعید و اخراج نسل به نسل، حالا خودش را به دهه نود رسانده بود، اما جایش را آهسته و خاموش، به بی شرافتی داد. سرنوشتی که مدیری برای شرافت رقم زد گویا همان اندیشه او با جمله معروفش در برنامه خندوانه بود: این جهان دیگه جای قشنگی برای زندگی کردن نیست
هیولا دقیقا همین را ثابت کرد. زندگی در دهه نود با همه زمان ها فرق دارد و اینجا وقت با شرافت زندگی کردن نیست. شرافتی که در دهه نود با چالش هایی سخت تر از تنگنا های زندگی اجدادش روبرو شد و حقوق معلمی و اجاره نشینی و البته خواسته های مکرر و متنوع خانواده او را به بی شرافتی رساند. شرافتی که دیگر نه فقط برای ملزومات زندگی که برای زیاده خواهی آپارتمان در فرشته و مارچوبه و تبدیل پراید به شاسی بلند هم زیر پا گذاشته شد و البته این کار با جق به جانبی توجیه شد.
اگرچه شرافت در هیولا ذبح شد، اما این سریال توانست با داستانی نسبتا جذاب و بازیگرانی پیروز و البته طنزی عمیق و پر از طعنه مخاطبانش را همراه خود نگهدارد. این رضایت و استقبال البته بی ربط به صندلی جا افتاده و تبلیغات قدرتمند وی اودی ها نبود و همین وسوسه ساخت هیولای2 یا همان دراکولا برای مدیری شد.
دراکولا که تازه ترین اثر مدیری است در ابتدا کوشش کرد مانند هیولا به معضلات به روز جامعه بپردازد. نقطه ای که این سریال روی آن دست گذاشت، سایت های شرطبندی و شبکه پر از فساد و پشت پرده آن در فضای مجازی بود. این ورود و کوشش خوب، اما با در جا زدن روی نمایش تجملات و حیوانات و سکانس های تملق و پزدادن ها و حسادت های زنانه، چیزی از داستان فیلم را پیش نبرده است. میتوان گفت دراکولا جز در قسمت ابتدایی خود دیگر حرفی برای گفتن نداشت.
توفیق مدیری در بیش از سه دهه کارنامه کاری اش قبل از آنکه مدیون تیم بازیگران تقریبا ثابت وحرفه ای و یا تیم نویسندگان با تجربه اش باشد، وام دار فرصت های خوب و استثنایی اختصاص قاب تلویزیون به اوست. اتفاقی که خودش آن را با فرزند تلویزیون بودن یاد می نماید و همین فرصت به او میدانی برای رشد و محبوبیتش داد و این با آنالیز کیفیت کار ها و نیز اقبال مخاطبانش در سال های متوالی قابل مشاهده است.
مهران مدیری در آثارش اگرچه تجربه کار های غیر طنزهم دارد، اما طنز و کمدی با او گره خورده است. سریال های طنز مدیری هرچند مخلوطی از کمدی با رگه هایی از طنزبه معنای واقعی است، اما توانست طی این سال ها خودش را از سکانس های خنده دار به داستان ها و نقد های خوبی برساند که البته دراکولا این سیر صعودی پیشرفت را دچار افت شدیدی کرد.
می توان گفت عمده نقد های مدیری همیشه تازه به دوران رسیدگی و خود فروختگی را با زبان تیز طنز می نواخت که در کار های اخیر او مثل ساعت پنج عصر و هیولا و بیشتر از همه در دراکولا پررنگتر هم شد. نقد اغراق آمیز طبقه تازه به دوران رسیده، اما مانع از این شد تا مدیری، تجمل گرایی های مرسوم و معمول را مورد نقد قرار دهد و اشرافیت، پشت لوده گری های طبقه بوژوا خودش را قایم کرد تا به حق و در امان بماند. این رویکرد در محتوای آثار اخیر مدیری بیش از پیش خودش را نمایان نموده است. او باید تعیین کند آیا تصمیم گرفته قشر و طبقه اجتماعی مخاطبان خود را محدود به ذائقه ای خاص کند یا هنوز هم از کاهش میلیونی مخاطبانش آزار می بیند؟
منبع: خبرگزاری دانشجو