می جنگم پس هستم

به گزارش مجله فوتبال دوستان، میلاد جهاندار، هم بنیانگذار باهمتا، یکی از استارتاپ های حوزه فین تک است؛ پسری با ته لهجه اصفهانی و با روحیه مرغ یک پا دارد؛ البته از نوع مثبتش، از آن نوع که تا آخر قضیه را دنبال می نماید و رسیدن به نتیجه برایش یک اصل اساسی است. میلاد با تجربه چندساله در اکوسیستم استارتاپی ایران، با یاری 2 نفر دیگر یعنی بهرنگ نوروزی نیا و علی حاجی زاده مقدم باهمتا را برای حل معضلات پرداخت و دریافت در صندوق های قرض الحسنه خانوادگی راه اندازی نموده است. البته بعدا محصولات دیگری را با جوامع هدف متنوع توسعه داده اند. در ابتدا 500 میلیون تومان از شرکت رهنما جذب سرمایه داشته و در سال 96 هم 500 هزار یورو از شرکت سرمایه گذاری پامگرانت سوئد سرمایه جذب نموده است؛ جذب سرمایه ای که طی یکی دو سال اخیر با مسائل زیادی روبرو شده و اداره مالیات آن را درآمد اتفاقی می داند که باید 30درصدش را به عنوان سرمایه پرداخت کند. حالا میلاد و یارانش پاشنه گیوه ها را بالاکشیده اند و برای حل این مشکل به این در و آن در می زنند. جهاندار می گوید در فضایی که هنوز زیرساخت هایش مسائل جدی دارند، باید مانند یک جنگجو بجنگید تا بتوانید به حق تان برسید و این را وظیفه همه بچه های استارتاپی می داند.

می جنگم پس هستم

باهمتا طی 3 سالی که از راه اندازی اش می گذرد، توانسته آمار و ارقام قابل توجهی ایجاد کند؛ 500 هزار تراکنش توسط بیش از 10 هزار نفر به ارزش بیش از 2 هزار میلیارد ریال روی باهمتا انجام شده است. هم بنیانگذار باهمتا در گفت وگو با شنبه ضمن تشریح روند کار این استارتاپ، از فیلترشدن ها، اقتصادیات های غیرشفاف، مسائل جذب دوباره سرمایه از سرمایه گذار خارجی، چگونگی ماندگاری در فضای کسب وکار و… صحبت نموده است.

سال 96، 500هزار یورو از شرکت پامگرانت جذب سرمایه داشتید. بعد از آن پول دیگری هم به عنوان سرمایه جذب نموده اید؟

قبل از شرکت پامگرانت، شرکت رهنما با دریافت 12درصد از سهام، 500میلیون تومان روی باهمتا سرمایه گذاری کرد. بعد از پامگرانت هم دیگر سرمایه جذب ننموده ایم. پامگرانت هم حدود 14درصد سهم گرفت و مابقی سهم باهمتا در اختیار تیم خودمان است.

بعد از گذشت 2سال، جذب سرمایه دیگری نداشته اید؛ احتیاجی نبوده یا مسائلی موجب شده تا نتوانید سرمایه جذب کنید؟

سرمایه گذار خارجی به دلیل مسائلی که همه می دانیم، بعد از راند نخستش نتوانسته سرمایه دیگری به باهمتا تزریق کند. البته برنامه هایی برای گسترش کار داریم که حتما به سرمایه جدید احتیاج دارند و بنابراین باید راه حلهای جذب سرمایه از خارج از کشور را آنالیز کنیم و مسائلش را حل کنیم، چون با دریافت سرمایه خارجی، الان دچار مسئله ای اساسی شده ایم.

چه مسئله ای؟

چون جذب سرمایه خارجی داشته ایم، اداره اقتصادیات از ما می خواهد که 30درصدش را به عنوان اقتصادیات پرداخت کنیم. اول این نکته را بگویم که ما استارتاپ ها هم می خواهیم اقتصادیات پرداخت کنیم و این کار را بخشی از فرایند قانون کسب وکار می دانیم و حتی شاید در این زمینه بهتر از شرکت های سنتی هم عمل کنیم.

داستان از این قرار است که ما در سال 96، سرمایه خارجی جذب کردیم که قبل از انتقال سهام به سرمایه گذار به حساب شرکت آمد؛ اداره اقتصادیات در این زمینه قانون معینی ندارد و آن را درآمد اتفاقی می داند و می گوید باید 30درصد این درآمد اتفاقی را به عنوان اقتصادیات پرداخت کنید؛ یعنی 30درصد از این 500هزار یورو که به عنوان سرمایه جذب شده را باید به اداره اقتصادیات بپردازیم. در حالی که این سرمایه ای است که ما جذب نموده ایم و درآمدمان نیست.

در واقع دریافت اقتصادیات به چند صورت است؛ یا اقتصادیات بر درآمد است، یا اقتصادیات بر عملکرد و… سرمایه گذاری خارجی، مدل جدیدی از سرمایه گذاری است و قانون خاصی برایش وجود ندارد و به همین دلیل این مسائل برای ما ایجاد شده است. این مسائل در حالی رخ داده که احساس ما این است که برای کشورمان ارزش آفرینی کردیم اما با مشکل روبرو شده ایم.

سرمایه گذار شما شرکت سوئدی پامگرانت است. همین شرکت در کسب وکارهای دیگری هم در ایران سرمایه گذاری نموده؛ علاوه بر این، استارتاپ های دیگر هم از شرکت های دیگری جذب سرمایه خارجی داشته اند. تجربه آنها در این زمینه چه می گوید؟ اداره اقتصادیات با آنها چه برخوردی داشته است؟

من صحبت زیادی در این زمینه با آنها نداشته ام، اما معضل فعلی این است که اقتصادیات بخش های زیادی دارد و معلوم نیست کدام بخش در خصوص استارتاپ ها صدق می نماید. در کشورهای دیگر قوانین اقتصادیاتی معینی برای سرمایه گذاری خطرپذیر تعریف نموده اند، اما در ایران هنوز این زیرساخت ها وجود ندارد.

یعنی درخواست اداره اقتصادیات از شما کاملا بدون منطق است و نص صریح قانونی ندارد؟

اقتصادیات درآمد اتفاقی، 30درصد است. اداره اقتصادیات می گوید براساس قانون این پول که سرمایه گذار خارجی به حساب شما واریز نموده، چون زمانی که پول را واگذار نموده، سهامدار شما نبوده است، این پول، درآمد اتفاقی محسوب می گردد و باید 30درصدش را به عنوان اقتصادیات پرداخت کنید.

اداره اقتصادیات می گوید که باید در همان لحظه شرکت سرمایه گذار صاحب سهام می بود، اما از نظر ما سرمایه گذار خارجی حسن نیت به خرج داده و قبل از دریافت سهام، سرمایه را در اختیار ما قرار داده و یک سال بعد سهام دریافت نموده است.

این پول را براساس برنامه ای که به سرمایه گذار ارائه دادیم، دریافت نموده ایم. حالا شما فرض کنید که قرار باشد 30درصد از این پول را نداشته باشیم. چه پیامدهایی برای ما دارد؟! چه دیدگاهی برای سرمایه گذار می سازد؟ چقدر می توانیم به آینده و سرمایه گذاری مجدد این سرمایه گذار امیدوار باشیم؟

در واقع مسائل زیادی برای ما ایجاد می گردد. در حالی که همه کوشش ما این بوده که شفاف باشیم. در حالی که من می توانستم این پول را به حساب شخصی خودم واریز کنم و الان این مسائل را نداشته باشم. الان مبدا پول، مقصد پول و سهامداران معین هستند اما اداره اقتصادیات مبنا را بر زمان واریز پول می گذارد و این درآمد را اتفاقی می داند چون با کار و درآمد شرکت هم همخوانی ندارد.

ما قرارداد بین شرکت و سرمایه گذار داریم. مامور امور اقتصادیاتی هم به شرکت ما آمده و آنالیز هایش را انجام داده و شفافیت را دیده و تعریف و تمجید هم نموده است، اما در زمان عمل، نمی توانند تصمیم نهایی را بگیرند از ترس اینکه بعدا آنها بازخواست شوند، چون قانون در این زمینه شفاف نیست.

این مشکل چگونه باید حل گردد؟

این یک درد مشترک است. استارتاپ ها در این زمینه ها باید متحد عمل نمایند تا قوانین مختص کسب وکارهای استارتاپی ایجاد و تدوین گردد.

من هنوز این سوال برایم وجود دارد که چرا از دیگرانی که جذب سرمایه خارجی داشتند، مشورت نگرفته اید؟

در اکوسیستم، بچه ها مشکل دیگران را مشکل خودشان نمی دانند. بیشتر ترجیح می دهند چراغ خاموش حرکت نمایند و به صورت شخصی و حتی ریش سفیدمأبانه مسائل شان را حل نمایند. در حالی که این یعنی دید کوتاه مدت و در هر صورت مشکل سر جای خود باقی مانده است.

من این تجربه را دارم که وقتی به دنبال پرداخت یارشدن بودیم، کسب وکار بزرگی چون دیجی کالا خیلی موافق این فرایند نبود و ترجیح می داد از مجوز اتحادیه استفاده کند و ترجیح می داد چنین اتفاقی نیفتد. اما الان خرسندم که دیجی پی هم مجوز پرداخت یاری دریافت نموده است. بنابراین ما دید کوتاه مدت نداشتیم و برای کل اکوسیستم جنگیدیم و پرداخت یاری تثبیت شد.

من نباید به تنهایی برای اقتصادیات کوشش کنم در حالی که این بحث، مشکل همه است و اکوسیستم باید با صدای مشترک، به دنبال مطالبه گری باشد. این مشکل نبود صدای مشترک در همه ارکان جامعه ما به چشم می خورد. اگر ما اصولی رفتار کنیم، بازار شکل می گیرد و بازار بزرگ تر می گردد. این مشکل جمعی است و باید به صورت جمعی حل گردد.

آشنایی با قوانین کسب وکارها کجای کار استارتاپ ها قرار گرفته است و این آشنایی برای پیشبرد کارشان چقدر مهم است؟

ما استارتاپ ها باید قوانین کسب وکار را به خوبی بشناسیم. ما قوانین خوب و کارآمد زیادی داریم که با استناد به آنها می توانیم کارهای خوبی انجام بدهیم، اما حتی در اکوسیستم فعلی خیلی از بچه ها فرق انجمن کسب وکارهای اینترنتی را با اتحادیه یا نظام صنفی نمی دانند.

الان بیمه، اقتصادیات و… مسائلی است که همه با آنها دست به گریبان هستند اما در زمان اقدام برای حل این مسائل، هر کسی به تنهایی عمل می نماید.

از طرفی ما اکوسیستمی ها وقتی برای یکی از کسب وکارها مسئله ای ایجاد می گردد، باید آن مشکل را مشکل خودمان بدانیم و من نباید بگویم به باهمتا ربطی ندارد.

فکر می کنم که همگی باید نقش مان را ایفا کنیم و این نقش ایفاکردن بخشی از کسب وکار است.

حتی در شرایط کنونی که بچه ها در حال مهاجرت هستند، باید کاری بکنیم. هر یک نفری که از ایران می رود، بخشی از ارزش فضای کسب وکار ایران از بین می رود.

ما هم نقش داریم و باید به ما هم بربخورد که افراد صاحب تجربه و دانش در حال رفتن هستند

میلاد جهاندار بنیانگذار باهمتا

سوال من هنوز سر جایش است؛ اینکه سایر کسب وکارهایی که سرمایه خارجی جذب نموده اند، چگونه این مشکل را حل نموده اند؟

این مسئله برای خود ما هم سوال است؛ یعنی این کسب وکارها با این حجم از جذب سرمایه خارجی، در خاموشی 30درصد از سرمایه خود را به اداره اقتصادیات داده اند و اعتراضی هم ندارند؟ یا از راه های دیگری برای آوردن پول به کسب وکارشان استفاده نموده اند که نمی توانند از آن حرفی بزنند.

در حالی که این حرف ها باید شفاف بیان گردد و این تجربیات به اشتراک گذاشته گردد تا امثال من هم بدانند که در چنین مواردی چه باید بنمایند. من فکر می کنم نگرانی هایی وجود دارد که بقیه نمی خواهند در خصوصش حرف بزنند. در اداره اقتصادیات به من گفتند که مشکل تو این است که شفاف عمل می کنی!

اگر حیات اکوسیستم استارتاپی ایران را 10ساله در نظر بگیریم، باید تا الان بسیاری از مسائل مربوط به بیمه و اقتصادیات حل شده باشد. به نظرت چه نهادها یا مراکزی باید در زمینه بیمه و اقتصادیات استارتاپ ها اقدامی بنمایند؟

اکوسیتم متولی زیاد دارد اما کار موثری نمی بینیم. من فکر می کنم که آقایان وزارت ارتباطات، آقایان در معاونت علمی ریاست جمهوری و… باید توجه نمایند که احتیاج امروز اکوسیستم، افتتاح پی درپی مراکز نوآوری در شهرهای مختلف نیست.

الان الفبای زیرساخت ها در کشور ما وجود ندارد. هنوز بحث هایی مثل بیمه و اقتصادیات و قوانین این حوزه درست نشده اما مسئولان همچنان روبان افتتاحیه مراکز نوآوری را قیچی می نمایند. این قیچی کردن ها احتیاج امروز ما نیست. اگر بخواهم که به معاونت علمی نمره بدهم، صفر یا نهایتا یک، نمره ای است که برای شان در نظر می گیرم، چون فکر می کنم این افراد از فضای واقعی استارتاپ دور هستند و مسائل جدی را نمی بینند.

بپردازیم به خود باهمتا و اینکه چگونه کار می نماید و میخواهد به کجا برسد. شرح در خصوص سازوکار باهمتا می تواند شیوه کار این استارتاپ و بازارهای هدفش را روشن کند.

ما تجربه بهتری از دریافت و پرداخت پول برای مشتریان ایجاد می کنیم. این تجربه بهتر، نوع پرداخت یواکس، پرداخت بدون خطا و گزارش جذاب و دقیق است. ایجاد پرداخت اختصاصی برای یک سایت و یک کسب وکار از کارهای ماست.

شناخت بازار از مهم ترین رکن های پیش برنده در کار ماست. از نقاط قوت ما شناخت دقیق بازار است که توسط تیم خوب مان انجام می گردد. ما تیم بزرگی نداریم و تیم مان 9 نفره است اما همین 9نفر با دقیق ترین شکل ممکن کار می نمایند.

ما روی سگمنت های خاصی کار می کنیم. الان محصولات مختلفی داریم که هر کدام برای مشتریان خاصی کارکرد دارد. مثلا اپلیکیشن موبایل داریم که روی پرداخت های شخص به شخص متمرکز شده است.

پول با تاخیر یک روزه وارد حساب مشتری می گردد. آنلاین بودن برای انجام این کارها ضروری است. چرا مشتری باید سیستم کارت به کارت بانکی را رها کند و از اپ موبایلی باهمتا استفاده کند؟

کار ما خیلی به سگمنت بازار مرتبط است ؛ یعنی شاید تمرکز ما روی پرداخت شخص به شخص نباشد. ضمن اینکه پیمنت در جهان، سریع اتفاق نمی افتد. دستگاه پوز هم همین است و پول سریع به حساب پذیرنده نمی رود.

ما هم می دانیم که این تاخیر خوشایند مشتری نیست اما این مسئله به سیستم شاپرک مربوط است و نه باهمتا. البته در همه جای جهان، پرداخت تاخیر دارد. ما باید شرحات درست به مشتریان بدهیم و آنها را با سایر سیستم های پرداخت آشنا کنیم. ضمن اینکه تاخیر نمی تواند نگرانی بزرگی باشد. نگرانی باید بابت عدم انجام کار یا عدم پرداخت و دریافت پول باشد.

نکته مهم دیگر این است که شناخت مردم نسبت به سیستم های اقتصادی کم است. الان محبوب ترین و پراستفاده ترین سیستم، کارت به کارت است چون عموم مردم از سیستم هایی چون ساتنا یا پایا و… شناختی ندارند.

به همین دلیل یکی از کارهای سنگینی که داریم، فرهنگ سازی و بازارسازی است. ما باید بتوانیم مزایایی را که ایجاد می کنیم، به مشتریان معرفی کنیم. از بیرون که به فعالیت های باهمتا نگاه می گردد، شاید این ذهنیت وجود داشته باشد که چرا دیگران باید از ما استفاده نمایند وقتی به راحتی می توان از سیستم کارت به کارت استفاده کرد.

حتی شاید بگویند این کسب وکار ظرفیت بزرگ شدن ندارد اما باید توجه نمایند که بازارشناسی از مهم ترین احتیاجهای امروز استارتاپ هاست. بازار مورد نظر من، سگمنت خیریه ها یا مدیران ساختمان است. ما براساس همین دیدگاه، محصولات تخصصی ارائه نموده ایم.

مثلا فروشندگانی که در شبکه های اجتماعی کار می نمایند، مسائل زیادی در زمینه پرداخت دارند. محصولی که به آنها ارائه نموده ایم، اینقدر وابستگی و ارزش ایجاد نموده که حتی اگر سیستم ما برای ساعاتی قطع هم بگردد، حاضر نیستند به سیستم کارت به کارت برگردند.

ما قصد نداریم که همه مردم را به مشتریان خودمان تبدیل کنیم. روی گوشه هایی از بازار تمرکز نموده ایم و محصولات ویژه آنها را طراحی کردیم که به احتیاجهای شان پاسخ بدهیم.

از سگمنت های دیگر حرف زدید؛ چه حوزه های دیگری را پوشش می دهید؟

ما محصولات دیگری مانند باکریمان داریم که مخصوص خیریه هاست و تجربه خوبی از باهمتا دارند. یا هم پلاک که برای مدیران ساختمان ها و مدیریت واریزی شارژ توسط ساکنان ساختمان است. محصول دیگرمان دستیار فروش است.

این محصول مخصوص افرادی است که فروشگاه آنلاین دارند یا در شبکه های اجتماعی فعالیت می نمایند و خرید و فروش محصولات دارند و می خواهند گزارشی از دریافت ها و پرداخت های شان داشته باشند. همچنین در حال راه اندازی سرویسی هستیم برای افرادی که صاحب وب سایت هستند و مشکل پرداخت دارند.

وقتی از پول و مباحث اقتصادی حرف می زنیم، بحث اعتماد به میان می آید. در جامعه ایران هم طی سال های گذشته در ارتباط با موسسات اقتصادی و اعتباری اتفاقاتی رخ داده که اعتماد مردم به شدت خدشه دار شده است. شما به عنوان یک استارتاپ چگونه توانسته اید اعتماد مردم را جلب کنید؟

در بازار پرداخت، مسائل چند برابر صنایع دیگر است. همان طور که شما گفتید، با پول سر وکار دارند و پول مسئله جدی است. به صورت معین، ما چوب ندانم کاری زیرساخت های اشتباهی را می خوریم که دیگران نموده اند.

هر کسب وکاری حق دارد که شکست بخورد. ما همه چیز را می خواهیم آرام نگه داریم. حاکمیت به مردم می گوید جای پول تان امن است و یا نماد اعتماد یا علامت استاندارد را تعریف می نمایند و به مردم می گویند که هر جا این نشان ها را دیدید، اعتماد کنید. همین کار مردم را به نوعی تربیت می نماید که زحمت هیچ آنالیز دیگری را به خودشان نمی دهند.

با این اقدامات، امکان و فرصت تحقیق از استفاده نمایندگان گرفته می گردد. به کسب وکارها اجازه توسعه نمی دهیم و به هر ضرب و زوری می خواهیم کسب وکارهایی وجود داشته باشد که با چنگ و دندان نگه شان داریم. ما برای جلب اعتماد مردم، دانه دانه آجر اعتمادسازی روی هم می چینیم.

مهم ترین کاری که می کنیم این است که سعی می کنیم که از مشتریان مان تمام و کمال حمایت کنیم. شفاف عمل کردن هم کار دیگری است که انجام می دهیم. اعتقاد داریم که آگاهی بخشی از رسالت های ماست و ما در خصوص بحث های امنیتی شرحات زیادی به مشتریان مان می دهیم و همین هم موجب جلب اعتماد بیشتر مردم شده است.

تا جایی که هر مشتری خودش به معرفی باهمتا به دیگران می پردازد. ما نباید حق شکست را از دیگران بگیریم. اگر شکست رخ داد، تجربه شکست را به اشتراک بگذاریم نه اینکه با هر شکست چنان برخوردهای منکوب نماینده ای انجام می دهیم که هیچ کس دیگری جرات نمی نماید کسب وکاری راه اندازی کند. اما متاسفانه در ایران هر شکستی در نظر مردم جوری جلوه داده می گردد که دیگر کسی به سرویس های مشابه آن اعتماد نمی نماید.

یکی از ریسک های کسب وکارهای اقتصادی در ایران که طی سال های اخیر بارها شاهدش بوده ایم، فیلترینگ این کسب وکارها بوده است. مدیریت این ریسک به چه صورت است و تکلیف مشتری چه می گردد؟

بله، فیلترینگ مهم ترین ریسکی است که همیشه ما را تهدید می نماید. ما 3 بار فیلتر شده ایم و بیشترین زمانی که فیلتر شدیم، یک ماه طول کشید. ریزش مشتری یکی از عواقب این کار است. وقتی بحث اقتصادی در میان است، مشتری دیر اعتماد می نماید.

هرچند ما کوشش کردیم که با آگاهی سازی و ایجاد تعامل با مردم بتوانیم شفاف باشیم و اجازه ندهیم که نگران پول شان باشند. یکی از کاربران ما وی پی ان می فروخت و به این دلیل باهمتا را فیلتر کردند؛ یعنی با خلاف یک کاربر، برای هزاران کاربر و مشتری دیگر مشکل ایجاد شد.

البته فیلترینگ فقط یکی از دغدغه های ماست. ما چندین برابر استارتاپ های دیگر مشکل داریم. یکی از این مسائل بسته شدن حساب های بانکی بنیانگذاران و صاحبان این استارتاپ هاست. احضار این بچه ها به دادسراها هم بسیار زیاد است و پرونده های زیادی برای شان تشکیل می گردد.

بحث، بحث پول است و هر اتفاقی که بیفتد، گریبان صاحبان استارتاپ ها را می گیرند و حساب شان را مسدود می نمایند. وقتی حساب کسب وکار را می بندند، با هیچ پذیرنده ای نمی توان تسویه انجام داد.

حتی مشکل بزرگ تری وجود دارد و آن بستن حساب شخصی بچه هاست. همین الان تمام حساب های شخصی من بسته است. وقتی حساب شرکت بسته می گردد، در واقع پول مردم است که در آنجا می ماند و نارضایتی کاربران را در پی دارد. یک پرونده ای داشتیم که پرداخت 40میلیونی بود.

ما شناسایی نموده و بلاکش کردیم. اما برای ما پرونده تشکیل دادند. کافی است که قاضی با این فرایند آشنا نباشد. در آن صورت قرار صادر می گردد و حساب ها مسدود می گردد.

خودت چه روبروه ای با این مسائل داری؟ اگر روزهای نخست را هم در نظر بگیریم، شاهد حضور فعال تو برای دریافت امتیاز و قرار دریافت زیر نظر بودیم.

چیزی که من به آن اعتقاد دارم این است که وقتی کاری را آغاز نموده ام، سختی هایش را هم می شناسم. برای این شرایط کاملا آماده هستم. وقتی حساب ها بسته می گردد، پلن های دیگری داریم که از آنها استفاده می کنیم.

در طول روز بیش از 5 بار از پلیس فتا با من تماس می گیرند. اما من اعتقاد دارم که وارد بازار شده ام و این مسائل خاصیت بازار است. اگر هدف معینی داشته باشید و بازار را بشناسید، ویژگی جنگنده بودن، یک ویژگی مهم برای هر فردی است که وارد بازار می گردد.

تجربه سرمایه گذار خارجی این امکان را به ما داد که بتوانیم به صورت حرفه ای رشد کنیم. سرمایه گذار خارجی اصلا وارد مسائل ریز مدیریتی نمی گردد. سرمایه گذار داخلی نگاهش از بالا به پایین است. حتی آنهایی که ادعای وی سی بودن دارند، بعضا اصلا تجربه سرمایه گذاری هم ندارند و حتی معلوم نیست چقدر واقعا پول دارند. اما ما با وجود سرمایه گذار خارجی، انگار تیم 9نفره مان، 10 نفره است. نگاه سرمایه گذار خارجی، نگاه کارفرمایی و پیمانکاری نیست

الان هستند بچه هایی که گوشه ای نشسته اند و خیلی کاری به کار این مسائل ندارند. یا بارها از مدیران و بنیانگذاران می شنویم که چرا باید وقت شان را برای ایجاد قانون یا تغییر قانون و این نوع از مسائل صرف نمایند. تو چرا می خواهی حتما راه حل بلندمدتی ایجاد گردد؟

ما قصد نداریم که یک شبه ره صد ساله برویم و عملا چنین چیزی هم امکان پذیر نیست. بنابراین به دنبال راه حل پایدار می رویم تا مسائل در درازمدت هم حل گردد. همان زمان که برای پرداخت یاری می جنگیدیم و می خواستیم نهاد رگولاتور حوزه فین تک، بانک مرکزی باشد و نه سازمان توسعه تجارت الکترونیک، پیشنهادهای زیادی به ما می شد که کار ما را حل می کرد اما نپذیرفتیم.

موضوع این بود که ما به دنبال نفع شخصی در کوتاه مدت نبودیم و یک مشکل را برای درازمدت حل کردیم. ما اکوسیستمی ها وقتی برای یکی از کسب وکارها مسئله ای ایجاد می گردد، باید آن مشکل را مشکل خودمان بدانیم و من نباید بگویم به باهمتا ربطی ندارد. فکر می کنم که همگی باید نقش مان را ایفا کنیم و این نقش ایفاکردن بخشی از کسب وکار است.

حتی در شرایط کنونی که بچه ها در حال مهاجرت هستند، باید کاری بکنیم. هر یک نفری که از ایران می رود، بخشی از ارزش فضای کسب وکار ایران از بین می رود. ما هم نقش داریم و باید به ما هم بربخورد که افراد صاحب تجربه و دانش در حال رفتن هستند. نبود این آدم ها به کسب وکار همه ما ضرر می زند؛ یعنی لطمه های آن به همه ما می رسد و کسی نمی تواند به صورت جزیره ای کسب وکارش را اداره کند.

کوشش برای قرارگیری زیر نظر بانک مرکزی چه نتیجه ای برای تان داشت؟

الان رگولاتور معین داریم و حداقل نهاد قانونگذاری را که در صورت بروز مشکل باید به آن مراجعه کنیم، می شناسیم. ضمن اینکه سازمان توسعه تجارت الکترونیک، وجاهت لازم را برای رگولاتوری در این حوزه نداشت.

اصلا کارش این نبود و قطعا چند وقت دیگر باز مسائل بیشتری دامنگیر ما می شد. یکی از کارهای ما این است که مانع تصمیم گیری نهادها و ارگان هایی بشویم که ربطی به کسب وکارمان ندارند و حوزه مان را نمی شناسند.

به نتیجه رسیدن کوشش بچه های حوزه فین تک، چه پیامی برای اکوسیستم استارتاپی دارد؟

به نظر من کاری که ما کردیم، یک کار حرفه ای و به نوعی انقلابی بود که چند استارتاپ با یاری یکدیگر و حمایت از هم، توانستند هدف مشترکی را دنبال نمایند و حرف شان را به کرسی بنشانند. اهمیت این کار زمانی بیشتر معین می گردد که توجه کنیم که حوزه، حوزه اقتصادی بود که حساسیت چندبرابری نسبت به آن وجود دارد.

اما ما قصد قانون گریزی نداشتیم و تنها دنبال قانون درست بودیم. الان من خرسند می شوم که شاپرک اعلام می نماید بیش از 300 شرکت برای پرداخت یاری درخواست داده اند؛ یعنی علاوه بر 10، 12 شرکت فعلی، درخواست های متعدد دیگری هم برای ورود به این بازار وجود دارد.

شاید یکی از دلایل علاقه مندی بچه ها برای ورود به این بازار بزرگ، همین بحث معین شدن نهاد تصمیم گیر این حوزه باشد. باید توجه کنیم که قرار نیست کسی کار عام المنفعه انجام دهد؛ بلکه انجام این کارها، بخشی از اصول کسب وکار است.

پس به دلیل نبود قوانین یا وفور قوانین بعضا ناکارآمد، بچه های استارتاپی باید بخشی از وقت شان را صرف تغییرات مورد احتیاجشان نمایند.

دقیقا همین طور است. حرف من به سایر بچه های اکوسیستم هم این است که با همدیگر برای خواسته های تان کوشش کنید. تک صدایی به جایی نمی رسد. اما اگر در کنار یکدیگر و با دید بلندمدت برای هدفی و رسیدن به خواسته ای کوشش کنید و قوانین کسب وکار را به درستی واکاوی کنید، می توانید راه حلهای زیادی برای آینده کسب وکارتان به دست بیاورید.

وقتی شاپرک اعلام می نماید که 300 درخواست برای پرداخت یاری وجود دارد، من خرسند می شوم، چون من این بازار را بزرگ می بینم. چون اگر به جای 10نفر، 300 نفر و 300 گروه دیگر هم از یک موضوع حرف بزنند، اعتماد مردم بیشتر می گردد.

این اتفاق ارزشمند است و در حوزه همه کسب وکارها باید شاهدش باشیم. چون نشان دهنده یک مسئله مهم تر است و آن اینکه بچه های استارتاپی هم اگر روی خواسته های شان پافشاری نمایند و دنبال مطالبات شان باشند، در نهایت نهادها و ارگان ها مجبورند که پاسخی به آنها بدهند.

چرا اینقدر از واژه جنگیدن استفاده می کنی؟

چون واردشدن به حوزه فین تک و هر حوزه دیگری، روحیه جنگجویی می طلبد؛ چراکه باید با آدم هایی روبرو بشوید که سال های سال است در جهت کارشان تغییری نداده اند. از تغییر می ترسند و تصمیم ندریافت بخشی از فرایند کاری شان است.

بنابراین سخت است که بخواهند در همان ابتدا با شما به اصطلاح راه بیایند. ضمن اینکه جنگیدن و کوشش کردن در محیط کسب وکار هم بخشی از عوامل پیش برنده برای بیزینس است.

نکته مهم دیگر این است که شما در فرایند جنگیدن برای اهداف تان، به یادگیری عمیقی می رسید؛ یعنی طی این جهت به خودی خود حاوی تجارب ارزشمندی است. همین الان من به این اعتقاد رسیده ام که حتی در ایران هم با این همه قوانین دست وپاگیر و مسئولانی که از تغییر می ترسند، می توان کاری از پیش برد.

برای یک کسب وکار، هیچ چیزی مهم تر از ثبات نیست. ثبات هم زمانی به دست می آید که کسب وکارها در فضایی امن با قوانین روشن و شفاف فعالیت نمایند. من نمی گویم که الان کل مسائل حوزه فین تک حل شده اما دستاوردهای خوبی داشتیم که نشان می دهد وقتی در حوزه حساسی چون حوزه اقتصادی می توان به نتایجی رسید، در سایر حوزه ها هم می گردد.

اگر قانونی خوب نیست، برای خوب شدنش بجنگیم. ما برای مذاکرات در خصوص پرداخت یاری تا مجلس هم پیش رفتیم و به درگیری ها تن دادیم. ما قوانین و نهادهای موازی زیادی داریم و باید با شناخت دقیق قوانین، به دنبال قوانین خوب باشیم و اگر جایی خلأ قانونی وجود دارد، به دنبال ایجاد قانون باشیم؛ قوانینی هم که حیات کسب وکارمان را به مخاطره می اندازند، برای تغییرشان کوشش کنیم.

حرف من به سایر بچه های اکوسیستم هم این است که با همدیگر برای خواسته های تان کوشش کنید. تک صدایی به جایی نمی رسد. اما اگر در کنار یکدیگر و با دید بلندمدت برای هدفی و رسیدن به خواسته ای کوشش کنید و قوانین کسب وکار را به درستی واکاوی کنید، می توانید راه حلهای زیادی برای آینده کسب وکارتان به دست بیاورید

برگردیم به بحث های امنیتی مربوط به امور اقتصادی و مسائلی که گریبانگیر امثال باهمتا می گردد. شما چقدر می توانید مانع ایجاد کنید بر سر راه افرادی که مثلا می خواهند به وسیله محصول شما کالا یا خدمات غیرمجاز بفروشند یا پول دزدی انتقال دهند و کار خلاف قانون انجام بدهند؟

ما یکی از دقیق ترین پایش ها و مانیتورینگ ها را خودمان انجام می دهیم و با آنالیز ها و پایش هایی که داشتیم، سال جاری دزدی بودن بیش از 3میلیارد تومان پول را تشخیص دادیم و جلوی انتقالش را گرفتیم و به صاحبانش برگرداندیم.

اما قطعا ما باید هر روز بهتر از روز قبل باشیم. الان پی پال قوی ترین سیستم پرداخت جهانست اما قطعا خطاهایی دارد. هر چند رگولاتوری در آمریکا هم بسیار سفت وسخت تر از ایران است اما خطاهایی دارد. پس خطا همه جا وجود دارد اما نباید به خاطر خطاها، کسب وکارها را فیلتر کنیم یا حساب های شان را ببندیم و اعتماد مشتریان شان را خدشه دار کنیم.

از آمارهای باهمتا بگویید. تاکنون چه میزان تراکنش روی باهمتا انجام شده است؟

الان بیش از 500هزار تراکنش در باهمتا رخ داده است.

با این میزان تراکنش چه مقدار پول جابه جا شده است؟

تا الان بیش از 2هزار میلیارد ریال روی باهمتا جابه جا شده است.

باهمتا چه تعداد کاربر دارد؟

ما بیش از 150هزار کاربر داریم؛ یعنی کاربرانی که ثبت نام نموده اند.

یعنی نه لزوما کاربرانی که از خدمات شما استفاده نموده اند؟

بله. این تعداد افرادی هستند که روی باهمتا ثبت نام نموده اند.

2هزار میلیارد ریال روی باهمتا جابه جا شده است. این رقم توسط چه تعداد کاربر یا شرکت انجام شده است؟

بیش از 10هزار نفر اعم از شرکت یا فرد.

سقف جابه جایی پول روی باهمتا چقدر است؟

50میلیون تومان است.

کارمزد باهمتا چقدر است؟

در برخی از سرویس ها کارمزد ثابت می گیریم که 500 تومان است و در برخی از محصولات مان کارمزد درصدی می گیریم.

کارمزد درصدی شما چگونه محاسبه می گردد؟

از یک درصد تا سقف 5هزار تومان. در واقع کارمزد مبالغ تا یک میلیون تومان، 500 تومان است و پس از آن به ازای هر یک میلیون تومان، 200 تومان به کارمزد اضافه می گردد. این مبلغ کارمزد مانند کارمزد کارت به کارت است که پرداخت نماینده آن را می پردازد.

چرا مشتری باید یک واسطه دیگر به نام باهمتا به موبایلش اضافه کند. وقتی با سیستم کارت به کارت و بدون تاخیر می تواند پولش را جابه جا کند؟

اگر کاربر مدیر یک ساختمان یا صندوق قرض الحسنه خانوادگی باشد، چنین سوالی برایش ایجاد نمی گردد. در واقع محصولات ما بیشتر روی سگمنت های معینی تمرکز دارند. گزارشی که ما به مدیران و کسب وکارها می دهیم، قابل مقایسه با امکان کارت به کارت نیست.

تجربه سرمایه گذار خارجی این امکان را به ما داد که بتوانیم به صورت حرفه ای رشد کنیم. سرمایه گذار خارجی اصلا وارد مسائل ریز مدیریتی نمی گردد. سرمایه گذار داخلی نگاهش از بالا به پایین است.

حتی آنهایی که ادعای وی سی بودن دارند، بعضا اصلا تجربه سرمایه گذاری هم ندارند و حتی معلوم نیست چقدر واقعا پول دارند. اما ما با وجود سرمایه گذار خارجی، انگار تیم 9نفره مان، 10 نفره است. نگاه سرمایه گذار خارجی، نگاه کارفرمایی و پیمانکاری نیست.

حرف از بازار که باشد، باید از رقیب یا رقبا هم حرف بزنیم؛ رقبای شما در بازار چه کسب وکارهایی هستند؟

رقبای خوب و قوی داریم؛ زرین پال، پی پنگ، آی دی پی، حسابیت و… این بازار خیلی بزرگ است و به سادگی قابل اندازه گیری نیست. ما بازار بسیار بزرگ دیگری داریم که بازار ونت است؛ یعنی پرداخت هایی که روی شاپرک نمی رود.

مثلا پرداخت کرایه تاکسی با گوشی یا پرداخت هزینه خرید با گوشی. این بازار در آسیای شرقی به شدت رشد نموده است. در ایران هم این بازار در حال بزرگ شدن است. الان کسب وکارهای پرداخت خرد مانند کیف پول های تومن و ریالو در این زمینه فعال هستند.

اما به نظر من این نوع از پرداخت هنوز نتوانسته بیزینس مدل های متنوعی داشته باشد، چون فقط کرایه تاکسی نباید مد نظر باشد بلکه انواع مختلفی از کسب وکارها احتیاج به پرداخت های خرد دارند و این زمینه می تواند مد نظر بچه ها برای راه اندازی کسب وکار باشد. حوزه های پرداخت در بازار بزرگ کریپتوکارنسی یا رمزارز پول های دیجیتال را هم باید در نظر بگیریم که روی شاپرک حضور ندارند.

نرم افزارهای همراه بانک ها یا کدهای یواس اس دی (USSD) مثل ستاره مربع ها رقبای شما نیستند؟

در پرداخت های شخص به شخص، سیستم کارت به کارت از جدی ترین رقبای ماست. همچنین همراه بانک ها هم رقیب جدی برای ما به شمار می روند، اما همه کار ما پرداخت شخص به شخص نیست. بنابراین همه تمرکز ما روی این حوزه نیست و وجود این رقبا موجب نمی گردد که ما نتوانیم در بازار فعالیت کنیم.

البته ما مزایایی هم داریم. مثلا همراه کارت ها در سرویس دهی به شبکه های اجتماعی یا وب سایت، مزیتی ندارند و نمی توانند چنین خدماتی را تعریف نمایند. در حالی که ما بخش مهمی از کسب وکارمان روی پرداخت های مربوط به فروشگا ه ها و کسب وکارهاست. البته پرداخت شخص به شخص از ابتدا هم مربوط به جابه جایی پرداخت های خرد بوده و به همین دلیل سقف انتقال روزانه دارد که عملا برای کسب وکار کارایی ندارد.

شما و سایر پرداخت یارهای فعال بازار چه میزان تراکنش ماهانه دارید؟

من رقم دقیقی ندارم اما فکر می کنم میزان تراکنش این کسب وکارها در مجموع تا ماهی 2میلیون تراکنش باشد.

منبع: مجله شنبه
انتشار: 11 آبان 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: footballgahan15.ir شناسه مطلب: 326

به "می جنگم پس هستم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "می جنگم پس هستم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید